فقط آدم های خوب احساس گناه می کنند
فقط آدم های خوب احساس گناه می کنند
با عرض سلام خدمت شما مخاطب عزیز و ممنون از شما که مقاله ی فقط آدم های خوب احساس گناه می کنند را از سایت تفکر نوین را می خوانید با بنده تا آخر این مقاله همراه باشید
چرا این حرف را من میزنم چون کسی که بدی میکنه و دائم ادامش میده که فکر به گناه نمیکنه بلکه از پنجره دید او کار او درسته و تا میشه تو این دنیا باید بدی کرد خب چی میشه که تفکر این میشه خدمتتون عرض خواهم کرد!
و برعکس آدم های خوب به این علت احساس گناه می کنند که خوب هستند و احساس می کنند کار اشتباهی انجام داده اند..اون وجدان و اون اگاهی کمک میکنه از مسیر زندگی دور نشوند!
اگر احساس گناه می کنید احساس خوبی است!
این احساس نشان به شما میدهد که شما در مسیر درستی قرار گرفته اید چون داری وجدانی هستید که دوست ندارد کار اشتباهی انجام بدهد بلکه دوست دارد سالم زندگی کند و برای بهتر شدن و کمک به دیگران قدمی بردارد.
فکر می کنید چه موقع احساس گناه به سراغ شما می آید ،به نظر من بیشتر برای مواقعی است که اولین بار داریم کار اشتباهی را انجام می دهیم،اگر کارد کرد مغز خود را بشناسین خواهید فهمید که یکی از کارهای مغز ما عادی سازی هستش
که وقتی شما کاری را چندین مرتبه انجام دهید برای شما کاملا عادی می شود،به خاطر همین موضوع خیلی باید راقب باشید که چه کارهای برای شما عادی شده است.اما برای احساس گناه
۲گزینه پیش رو خواهیم داشت:
یا مساله را حل میکنیم یا از احساس گناه خلاص می شویم،بله همه ی ما خطا می کنیم و هر از گاهی کار ها را خراب میکنیم.نمی شود که همیشه کار درست را انجام داد و اگر وجدان داشته باشیم گاهی احساس گناه می کنیم.
اما اگر این احساس گناه منجر به عملکرد بهتر ما در آینده نشود،کاملا بی فایدست!!اگر چنین نکنین احساسات دیگری به سراغتان می آید.اگر این احساس گناه همیشه همراهتان باشد، وقت و زندگیتان هدر می دهد.!!
یکی از خطرناک ترین عادی سازی هایی که در طی زندگی خودم دیدم عادی سازس کشتن آدم ها توسط داعش هستش.یعنی چی یعنی آنها می آینند روی مغز آدم ها کار می کنند و کشتن آدم های دیگر را عادی جلوه می دهند به طوری که حتی می گویند که اگر این کار را انچام دهید یک راست وارد بهش می شوید و احساس گناه را کاملا از بین می برند.
شما اگر کاری می کنید که گاهی شاید عذاب وجدان به سراغ شما می آید با خودتان فکر کنید که آیا این کار عادی شده است یا خیر!اما راه حل های موجودی که برای این موضوع وجود دارد را در ادامه باهم می بینیم.
راه حل های موجود:
اولین کار
اولین کاری که باید انجام دهید این است ارزیابی کنید ببینید آیا واقعا لازم است احساس گناه کنید؟این کار می تواند وجدان افراطی یا احساس وظیفه باشد.!!شاید اصلا گناه بزرگی را انجام نداده اید پس ارزیابی خیلی مهم می تواند باشد.
دومین کار
دومین کاری که باید انجام دهید اینکه چه کاری میتوان انجام داد که آن کارو دیگه انجام ندهید!با سوال های فراوان می توان به جواب این پرسش از خود رسید!!؟؟؟مثلا طی سال گذشته تا اکنون شاید بین ۱۰ الی ۲۰ بار دروغ گفته باشم و هرموقع دروغ گفته ام سریع به سمت جبران آن رفته ام،آن اگاهی و احساس گناه است که موجب می شود به سمت جبران آن گناه برویم.
سومین کار
سومین کار اینه خود آگاهی کسب کنیم!سوال های که میشه از خود پرسید؟
آیا فکر کردن بهش میتونه چاره کار باشد یا فکر کردن به راه حلش و تکرار نکردنش راه حل موجوده!؟
آیا ادامه دادن به این فکر دوای دره؟
آیا دادن قول به خودم که دیگه تکرار نکنم بهتر نیست؟
پرسیدن از خود آیا این کاری که من میکنم به بهتر شدن من کمک میکنه یا خیر!
سوال آخری و اساسی که از خودمان بپرسیم اینه چه انسانی می خواهیم بشیم!یک انسان خوب یا یک انسانی که دور از وجدانه!
بعد از پرسیدن این سوالات از خود به یک آگاهی لازم می رسیم و می توانیم برای جبران خیلی از اشتباهات خود قدم برداریم.
تنهایی روی پاهات وایسا
اما آدمی که بدی میکنه واحساس گناه نمیکنه!
این آدم در اصل زندگی خودشو محدود کرده به یک سری باور های اشتباه و الگو های او شده کسانی که بدی میکنند و در اصل وجدانی ندارند و خودش را دارد می سوزاند در اصل!.
وقتی هر کس بیش از حد به یک موضوع توجه کند، اون موضوع مثل خوره وجود آن فرد را در بر میگیرد.بخاطر همین باورها و افرادی که آن فرد دیده باور این شده گناهی وجود ندارد و چون آدم خوب دیگر نیست پس من هم باید همرنگ جماعت بشوم!سوالی که اینجا میشود از خودش بپرسد کسی که فکرش این شده این است آیا انسانیت این موضوع را می گوید؟
آیا خدا ما را آفریده برای بدی کردن!ا در اصل اگر به این شکل بود بود پس احساس گناه و حس انسان دوستی را در انسان قرار نمی داد!گاهی ممکن است با یک تلنگر انسان به خودش بیاید.و تازه بفهمد چه بلایی را دارد سر خودش می آورد.
این تلنگر مطمعنا از سوی کسی خواهد بود چون انسانی که آگاه نیست نمی تواند خودش به خودش تلنگر بزند پس چه خوبه که اکنون که این مقاله را می خوانیم با خودمان بگوییم چه کاری را نباید دیگر انجام بدهم؟؟!!
هدف از نوشتن این مقاله این بوده است که خودمان را به حدی نرسانیم که حتی احساس گناه هم از خودمان بگیریم و بدون حس زندگی کنیم! انسان های زیای هستند که گناه و توبه کردن را به کل فراموش کردند و عقیده ی آنها این است فقط یک دنیا وجود دارد و آن دنیا همین دنیایی هستش که در آن زندگی می کنیم ،خب هر کسی باوری برای خودش دارد ،
بلافرض اصلا دنیایی به غیر از این دنیا وجود ندارد آیا انسانیت این موضوع را می گوید که بدی و گناه کنیم! و قلب خود را سیاه و کدر کنیم؟هر موقع احساس کردیم که داریم این شکلی می شویم یک نگاه به آسمان بیاندازیم خدایی هست که اگر در تاریک ترین روزهای زندگی هم کسی باشه اگر از ته دلش خدای خودش را صدا کند آن خدا دست آن بندشو خواهد گرفت.!!
همیشه راه برای رسیدن به خدا موجود دارد از خدای خودتان بخواهید اگر دوست دارید تغییری در زندگی خود بدهید و متفاوت تر فکر کنید.
از شما مخاطب عزیز ممنونم که تا آخر این مقاله همراه من بودید بهترین ها را برای شما آرزومندم!همیشه یک جمله در ذهن من مرور می شود این جمله این است که به شکلی زندگی کنید که بتوانید در چشمان خود نگاه کنید و احساس شرم نداشته باشید.
راستی دوست عزیز من اگر به دنبال مطالب به روز و کسب حال خوب هستی حتما اینستاگرام بنده را دنبال کن تا بتوانی کلی مطلب خوب دیگر هم داشته باشی!فقط کافیه روی لوگو اینستاگرام کلیک کنی!
از اینکه وقت ارزشمند خود را برای خواندن این مقاله قرار دادید از شما ممنونم،شاد باشید.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
10 Comments
Join the discussion and tell us your opinion.
من از احساس گناه دارم زجر میکشم و همش گذشته رو مرور میکنم!راستش تمام این راه هایی که شما گفتید رو انجام دادم و کلی سوال از خودم پرسیدم اما بازم این حس گناه به حدی هست که راحت از بین نمیره.لطف کنید بگید من چکار کنم؟؟ هر بار که کاری رو انجام میدم چندلحظه مکث میکنم و همش فکر میکنم…
برای چه موضوع ای احساس گناه دارید؟آیا خیلی مهمه؟آیا نمی توان آن را جبران کرد؟
نماز بخون ولی باید نمازات قبول باشه
ممنون از نظر شما
سلام من ۱۰ روز دیگه کنکور باید بدم خیلی حالم بده چون اونقدری که باید تلاش میکردم نکردم و همش بهیاد زحمت های پدر و مادرم میفتم که چقدر تلاش و هزینه کردن تا من خوب درس بخونم و کم و کسری نداشته باشم ولی من خیلی خوب تلاش نکردم همیشه میخواستم مایه ی افتخار پدر ومادرم باشم ولی نمیدونم چرا اینجوری شد حالاهم که فقط ۱۰روز مونده به کنکور ومن هیچ راه بازگشت و جبرانی ندارم فقط میتونم به خدا التماس کنم که آبروی منو جلوی پدر و مادر عزیزم نبره
راستش خوشحالم که این حس رو دارم و با این حس میتونم بعضی از کارهای اشتباه رو انجام ندم اما خیلی رو زندگیم تاثیر منفی گذاشته.
خیلی خیلی عذاب وجدان دارم و همش فکر میکنم اگه توی کنکور قبول نشم پس بمیرم بهتره
من خیلی بی لیاقتم لیاقت هیچ کدوم از تلاش های پدرو مادرم عزیزم که برای من کردن رو ندارم
با سلام اگر بخواهیم این شکلی به این موضوع نگاه کنیم فقط خودمونو عذاب میدیم به جای اینکار با خودمون کنار بیاییم و بپذیریم شرایط الان اینه اصلا شاید رتبم خوب شد و سال های دیگر هم هست این موضوع رو فراموش نکنید
تصویر درستی هم از گذشته ام ندارم(گاهاً با حقیقت که روبرو شدم خیلی با تصویر ذهنیم فرق داشت)و میگم نکنه من واقعا کاری انجام ندادم و دارم به خودم ظلم میکنم؟
یکی از کارهایی که ما می توانیم انجام دهیم و به خودمان لطف کنیم فکر نکردن به گذشته است هر چی شده و هرچیزی که بوده برای گذشته است به آدرس اینستاگرامی بنده مراجعه کنید به آدرس alirezataiee اونجا یک پستی قرار دادم که چگونه گذشته خود را فراموش نکنیم فکر کنم خیلی بتونه به شما کمک کنه